نگاهي به انديشه هاي انحرافي پائلوکوئيلو


 

نويسنده:علي محمدپور




 
کافي است سري به يکي از کتاب فروشي ها بزنيد تا با انبوه کتاب هاي پائلو کوئيلو رو به رو شويد که گاه توسط چند نفر، ترجمه شده و ناشرهاي مختلفي آن را چاپ کرده اند. تيراژ کتاب هاي کوئيلو در ايران، باعث تعجب خود او شده است.
در نگاه اول، پائلو کوئيلو، يک داستان نويس است که رمان هايي با موضوعات مختلف نوشته است. بيشتر اين داستان ها، مسير زندگي او و دانسته ها و باورهايش را نقل مي کند و اگر خواننده ايراني انگيزه اش از خواندن اين کتاب ها، آشنايي با افکار کوئيلوست، بايد کمي با کوئيلو آشنا شود و درباره کسي که از عشق و زندگي و معنويت حرف مي زند، تحقيق کند تا مبادا در دام حرف هاي شيرين او بيفتد.
زماني که پائولو کوئيلو بچه بود، به مدرسه اي مذهبي در يکي از شهرهاي برزيل فرستاده شد، اما قوانين خشک مدرسه مسيحي، خيلي زود او را از مذهب بيزار کرد و از مدرسه مذهبي بيرون آمد. پدر و مادرش مي خواستند پسرشان در رشته مهندسي درس بخواند، ولي کوئيلو به ادبيات علاقه مند شد و تصميم گرفت نويسنده شود. بعد از مدتي پدرش احساس کرد فرزندش از بيماري رواني خاصي رنج مي برد. براي همين او را در هفده سالگي، در بيمارستان رواني بستري کرد. درآن جا پزشکان براي درمان کوئيلو، چندين بار از شوک الکتريکي استفاده کردند. وقتي کوئيلو از بيمارستان بيرون آمد، به يک گروه تئاتر دوره گرد پيوست که بيشتر نمايش هاي مضحک و مستهجن اجرا مي کردند. مدتي بعد بيماري کوئيلو بيشتر شد و پدرش براي سومين بار او را در تيمارستان بستري کرد. در همين دوران بود که کوئيلو به مواد مخدر رو آورد و سال ها تحت تأثير مواد مخدر بود. به قول خودش، او انواع مواد مخدر را تجربه کرد. البته در کنار آن، علاقه زيادي به مشروبات الکلي هم داشت که هنوز هم اين علاقه را حفظ کرده است.
بعدها کوئيلو به گروه هاي هيپي پيوست و به افکار کمونيستي علاقه مند شد و حتي براي مدتي، بازداشت و زنداني شد. دليل آن هم نوشتن و اجراي نمايش نامه اي با موضوع هاي مستهجن و ضد اخلاقي بود.
کم کم افکار کوئيلو شکل گرفت و مجموعه اي از فکرهاي مختلف که از اديان واقعي و دروغي جمع شده بود، با علاقه اش به بي قيدي، مخلوط، و با توانايي اش در داستان نويسي، جمع شد و نتيجه اش نوشتن تعدادي رمان بود.
شايد بتوان گفت کتاب کيمياگر که الهام گرفته از يکي از داستان هاي مولوي است، کمتر حامل افکار بيمارگونه اوست، اما به مرور کتاب هاي او فقط توانسته روح ايمان را از دل خوانندگان پاک کند. گرايش به جادو گري، زندگي خرافي و گناه آلود، بخشي از باورهاي کوئيلوست. او به خداي داناي پاک اعتقادي ندارد، بلکه خدا را خطا کار مي داند. انديشه هاي مخلوط با جادوي کوئيلو از عرفان سرخ پوستي به او رسيده و با افکار عرفان شرقي و باورهاي يهودي و مسيحي و کمي هم عرفان اسلامي، مخلوط شده و در کنار خوش گذراني هاي کوئيلو، آش شله قلمکاري از آب درآمده است.
در آثار کوئيلو از تمام اديان و باورها مي توان چيزي پيدا کرد، چرا که او سعي کرده لباسي هزار تکه از باورهاي مختلف بدوزد، اما به هيچ وجه نتوانسته به کسي کمک بکند.
منبع: نشریه انتظار نوجوان، شماره 66